فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ice Cream

ˈaɪsˈkriːm aɪskriːm

شکل جمع:

ice creams

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A1

بستنی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She loves eating chocolate ice cream on hot summer days.

او عاشق خوردن بستنی شکلاتی در روزهای گرم تابستان است.

She ordered three scoops of vanilla ice cream.

او سه اسکوپ بستنی وانیلی سفارش داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I surprised my girlfriend with a big bowl of blueberry ice cream.

من دوست‌دخترم را با کاسه‌ی بزرگی از بستنی بلوبری سورپرایز کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ice cream

  1. noun a very cold, sweet food made from frozen milk or cream, sugar, and a flavor

ارجاع به لغت ice cream

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ice cream» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ice-cream

لغات نزدیک ice cream

پیشنهاد بهبود معانی